یه خبرو یه دعوت

سلام به دوستان
از اون جایی که احتمالا همتون خبر دارید که انسان هایی که پیروی حضرت محمد (ص) نیستند ، تازگی تبلیغات زیادی برای دینشون می کنند و فقط سر ما مسلمون ها بی کلاه مونده !به همین خاطر تو فکر بودم که ما هم تبلیغاتی رو شروع کنیم و متن هایی که معرف دین زیبای خودمون هست رو بین خارجی ها پخش کنیم ! البته به زبان انگلیسی و ... .پس با مدیران سایت دینی « انحراف - Enheraf.com » ( که سایتی در مورد ادیان هست ) صحبت کردم و اون ها گفتند که اگر همه همکاری کنند اون ها هم کمک می کنند.حالا دوستانی که حاضرند در این امر زیبا و بسیار حیاتی برای دینشون شرکت کنند ، همین جا اعلام آمادگی کنند تا هماهنگی های لازم صورت بگیره.احتمالا کاری که ما باید بکنیم اینه که اون متونی که درباره ی دین اسلام هست رو در سایت های خارجی ( مثل شبکه های اجتماعی ، انجمن ها و ... ) منتشر کنیم !حالا می خواستم بدونم آیا شما از این طرح حمایت می کنید ?اگه موافقید رو این کلیک کنید

0 تبلیغ دین اسلام در اینترنت ! نیاز به کمک ...




























بخش ادبی

...انسان آن جا که فریاد بر می آورد برای عدل بیشتر به معنای انسان نزدیک است ...
شیعه در گذر سالیان همواره حقیقت جو وحق طلب و عدالت خواه بوده است . در فرهنگی که صدای مظلوم را شنیدن و به کمک او نشتافتن نا جوانمردی ست...در فرهنگی که اگر کسی بشنود خبری از بی عدالتی و جان بسپارد شایسته ی سرزنش نیست... در فرهنگی که امیرالمومنین (ع)و حسین بن علی (ع)می در خشند مرگ با عزت شرافتمندانه تر از زندگی ذلت بار است...شاعران شیعه نیز همواره حنجره فریاد عدالت بوده اند...و خواهند بود تا روزی که ظلم بر چیده شود...بیت المقدس نیز سرزمین مقدسی ست که مسلمانان و شیعیان جان و معنای آن را محترم می دانندو هر خونی که به یاد و عشق او ریخته شود ارجمند و ستودنی ست.
مرگ های نو رسیده
خوشه های بمب
بر حریر خواب کودکان سقوط می کنند
فصل
فصل مرگهای نو رسیده است
مو سم درو رسیده است...
کیست تکیه گاه کودکان خسته
جز عروسکی شکسته ؟!
آن زمان که بمبها
شهر را کویر لوت می کنند!
رستخیز دیگریست
آسمان سیاه
شالی از غبار گرد ماه
مادران چه ساده مرگ را ناگزیر می شود

کودکان
در هراس ناشناس مرگ
پیر می شوند...
آه آه !از این نگاهای رهگذر
آهای بی اثر
واژه های شرمگین
سکوت می کنند
دکتر محمد رضا ترکی









بخش ادبی

فقر وکفر دو برادرند...و تلاش برای رفع فقر یعنی در بستن بر روی کفر ...چه از آن در که فقر می آید ایمان می رود ...سخن گفتن برای عدالت خود نوعی جهاد است .باشد که با مشعل داری شاعران امروز بیش ازپیش شاهد شکوفایی بهار عدالت در سفره فصل ها باشیم .
فرقی نمی کند
برای درخت
فرقی نمی کند
میواش را کدام دست بچیند ...
برای رود
فرقی نمی کند
از کدام دشت بگذرد ...
راستش را بخواهی
برای ما هم فرقی نمی کند
امشب
در آرزوی کدام درخت
یا کدام رود
سر بر سنگ بگذاریم.
عاطفه وطن دوست









معرفی کتاب



























آشنایی با علوم اسلامی منطق و فلسفه



















































































آیین همسر داری





































بخش دینی


معیار اسلامى بودن فرق چیست؟
منابع مقاله:
كتاب: فرق و مذاهب كلامى، ص 19،
معیار اسلامى بودن یك فرقه یا مذهب كلامى این است كه اسلام را قبول داشته باشد، و به عبارت دیگر مسلمان باشد. حال سؤال این است كه اسلام چیست؟و مسلمان كیست؟ اسلام در لغت مشتق از «سلم‏» و به معنى داخل شدن در سلامتى و آرامش و انقیاد است. (1) و معنى اصطلاحى و شرعى آن عبارت است از تدین به دین اسلام. (2) حال اگر كسى به وجود خداوند و یگانگى او و نبوت پیامبر اكرم و آنچه او از جانب خداوند آورده است اقرار نماید، مسلمان خواهد بود و این نخستین مرتبه از اسلام و ایمان است كه آثار شرعى اسلام كه در كتب فقه بیان شده، بر آن مترتب مى‏گردد، یعنى جان و مال او حرمت پیدا مى‏كند، ارث مى‏برد، در قبرستان مسلمین دفن مى‏شود و. . . اینك عبارتهایى را از عده‏اى از بزرگان علماى شیعه و اهل سنت‏یادآور مى‏شویم: 1- صاحب عروة الوثقى گفته است: «یكفى فى الحكم باسلام الكافر اظهاره الشهادتین و ان لم یعلم موافقة قلبه للسانه، لا مع العلم بالمخالفة‏» . (3) در حكم به اسلام كسى كه كافر بوده همین مقدار كه شهادتین را اظهار كند، كافى است، هر چند موافقت قلب او با زبانش معلوم نباشد، ولى اگر علم به عدم موافقت قلب او با زبانش داشته باشیم، اظهار شهادتین، در حكم به اسلام او كافى نیست. در مورد قید اخیر (علم به مخالفت) را از سوى مجتهدین و فقهاى معاصر آراى مختلفى ابراز شده است: امام خمینى آن را مطابق احتیاط دانسته، ولى آیات عظام: خویى، گلپایگانى و خوانسارى، اظهار شهادتین را، هر گاه طبق موازین بوده و با شك و تردید یا قرینه‏اى كه بر عدم اعتقاد قلبى او دلالت مى‏كند همراه نباشد، كافى دانسته‏اند. 2- علامه مجلسى در تعریف اسلام چنین گفته است: «الاسلام هو الاذعان الظاهر بالله و برسوله و عدم انكار ما علم ضرورة من دین الاسلام، فلا یشترط فیه ولایة الائمة علیهم السلام و لا الاقرار القلبى، فیدخل فیه المنافقون و جمیع المسلمین ممن یظهر الشهادتین، عدا النواصب و الغلاة. . . » . (4) اسلام عبارت است از اذعان ظاهرى به وجود خدا و رسالت پیامبر اكرم و انكار كردن آنچه از ضروریات دین اسلام است، بنابر این ولایت ائمه طاهرین در حكم به مسلمانى افراد شرط نیست، چنانكه اقرار قلبى نیز شرط نیست. در این صورت منافقین و همه فرقه‏هاى مسلمین كه شهادتین را اظهار كرده‏اند، جز نواصب و غلات، داخل در اسلام خواهند بود. 3- ملا على قارى در شرح فقه اكبر از ابو حنیفه نقل كرده كه گفته است: «لا نكفر احدا من اهل القبلة‏» . آنگاه افزوده است: این عقیده اكثر فقهاست. (5) 4- فخر الدین رازى گفته است: «الكفر عبارة عن انكار ما علم بالضرورة مجى‏ء الرسول به، فعلى هذا لا یكفر احد من اهل القبلة‏» . كفر عبارت است از انكار آنچه بالضرورة معلوم است كه پیامبر اكرم از جانب خداوند آورده است. بنابر این هیچ یك از اهل قبله تكفیر نمى‏شود. (6) 5- مؤلف «المواقف فى علم الكلام‏» گفته است: «اكثریت متكلمین و فقهاء بر این عقیده‏اند كه هیچ یك از اهل قبله تكفیر نمى‏شود» . (7) در این جا یادآورى این نكته لازم است كه گاهى در احادیثى كه از ائمه طاهرین علیهم السلام در باب عقاید روایت‏شده، برخى از عقاید نادرست از پاره‏اى فرق به عنوان عقیده‏اى كفر آمیز یا شرك آلود به شمار آمده است، مانند اعتقاد به زیادت صفات خداوند بر ذات او و نظایر آن. كفر و شرك در این گونه روایات ناظر به مراتب دقیق و عمیق اسلام و ایمان است، نه مرتبه ظاهرى آن، چنانكه از ریا به عنوان شرك یاد شده است، و مقصود شرك خفى است. بدین جهت امام على علیه‏السلام نفى صفات زاید بر ذات را كمال اخلاص در توحید دانسته، مى‏فرماید: «و كمال توحیده الاخلاص له، و كمال الاخلاص له نفى الصفات عنه‏» .

پى‏نوشت‏ها: 1- مجمع البیان، ج 1، ص 420، مفردات راغب، كلمه «سلم‏» . 2- اسلم فلان، اى تدین بالاسلام. اقرب الموارد، ج 1، كلمه «سلم‏» . 3- عروة الوثقى، مبحث نجاسات. 4- بحار الانوار، ج 68، ص 244. 5- شرح فقه اكبر، ص 189. 6- تلخیص المحصل، ص 405. 7- شرح المواقف، ج 8، ص 339. 8- نهج البلاغة، خطبه اول.









بخش فرهنگی

اسراف، تجمل‌گرایی؛ بیماری اجتماعی
چندسالی می‌شد که از کشور کویت برگشته بود. گاه‌گاهی متناسب با اهل مجلس خاطراتی از آن روزها را به عنوان نقل مجلس بر زبان می‌آورد. از بازاری که یک حجرة محقر در آن داشته است، از ارتباط با دوستان و تفریحات دوستانه، از ملاقات با امیر کویت به عنوان یکی از ایرانیان سرشناس ساکن کویت، از خورد و خوراک و پوشاک مردم و از خیلی چیزهای دیگر.
از جمله آنکه گفت: در برخی از مهمانی‌های طبقة اعیان، یکی از ملاک‌های افتخار آن است که پس از ناهار یا شام چه مقدار گوشت و مواد غذایی قابل مصرف در سطل زباله ریخته شده باشد! سیخ‌های کباب دست نخورده و ماهی‌های لابد سفید ( که در شب عید در خطة شمال هر کیلو تا یازده‌هزارتومان قد می‌کشد) و دیگر مواد غذایی.
من هم تعجب کردم، مثل شما که با خواندن این مطلب شگفت‌زده شدید. مرحبا بر کسانی که شناسنامة افتخار و مباهات آن‌ها را ته ماندة مواد غذایی‌شان صادر می‌کند!
اسراف، تبذیر، ریخت و پاش بی‌مورد، خرج کردن‌های بی‌برنامه، چشم‌و هم‌چشمی‌ها، تجمل‌گرایی و بالاخره بی‌توجهی به قناعت، اگر نگوییم یک بیماری روحی و روانی است، به طور قطع یک بیماری اجتماعی است که از یک سو معنویّت را در افراد می‌خشکاند و از سوی دیگر، می‌تواند به یک معضل برای جامعه تبدیل شود، خصوصاً زمانی که به عنوان یک فرهنگ معقول و یک هنجار اجتماعی مورد پذیرش قرار بگیرد.
شاید گفته شود در جامعه‌ای که درصد بالایی از افراد، زیر شاخص‌ فقر زندگی می‌کنند، چه جای سخن گفتن از اسراف و بریز و بپاش است؟ در چنین اجتماعی بایستی از فقر و نداری سخن گفت، نه از اسراف و تبذیر.
جواب آن است که اولاً اسراف و ریخت و پاش‌ خارج از ضابطه که گناه کبیره است، خاص ثروتمندان نیست و می‌تواند همة افراد را شامل گردد. ثانیاً سخن، مخاطب خود را پیدا می‌کند؛ چنان که آب، چاله را. طرح یک معضل و فرهنگ غلط اجتماعی، مخاطب خاص خود را نشانه می‌گیرد؛ همان‌طور که شاید تلنگر و تنبهی باشد بر کسانی آگاهانه یا غیرآگاهانه در آن معضل گرفتارند.
بر این اساس، نمی‌توان این نکته را منکر شد که فرهنگ اسراف و تبذیر و تجمل‌گرایی پایه‌های زندگی بسیاری از خانواده‌ها را در جامعة ما می‌لرزاند و از آنجا که بسیاری از آنچه مصداق بارز اسراف و تبذیر به حساب می‌آید، صورت نوعی ضرورت زندگی و استفادة معمولی از مواهب طبیعی را به خود گرفته، بیم آن می‌رود که افراد برای به دست آوردن این «ضرورت» و رسیدن به این «مواهب طبیعی» انجام دادن هرکار و چیدن هر تمهیدی را مباح بدانند. در همین نقطه است که اسراف و تبذیر شکل یک فرهنگ پذیرفته شده به خود می‌گیرد.
از سوی دیگر، اسراف و تجمل‌گرایی تنها به عنوان یک نقیصة اجتماعی مطرح نیست، تا گفته شود هرگاه سطح رفاه عموم مردم به نقطة مطلوبی رسید، اسراف و تجمل‌گرایی و تبذیر و ولخرجی منطقاً مجاز است؛ بلکه این مهم به عنوان یکی از گناهان کبیره در ضمن مباحث اخلاقی و در حقیقت در قالب یکی از عواملی که انسان را از رسیدن به تکامل معنوی باز می‌دارد مطرح است. نگرش به اسراف از این زاویه، اهمیت مطلب را دو چندان می‌کند. منبع:پایگاه حوزه